من زنده بودم اما انگار مرده بودم  از بس که روزها را با شب شرمده بودم  یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که  او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم  یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم  از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم  در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد  گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم  وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد  کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم

من زنده بودم اما انگار مرده بودم

از بس که روزها را با شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که

او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم

یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم

از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم

در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد

گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم

وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد

کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم




تاریخ : جمعه 92/7/19 | 9:41 عصر | نویسنده : ماهک | نظرات ()
.: Weblog Themes By VatanSkin :.

چت روم

چت روم
قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ